مدیریت بحران و پدافند غیر عامل

آموزه های علمی و تجربی در زمینه های مدیریت بحران و پدافند غیر عامل

مدیریت بحران و پدافند غیر عامل

آموزه های علمی و تجربی در زمینه های مدیریت بحران و پدافند غیر عامل

مدیریت بحران و پدافند غیر عامل

۱۷ مطلب با موضوع «مدیریت بحران» ثبت شده است

هر اتفاق پیش بینی نشده و در مواردی ناگهانی که موجبات تضعیف و نابودی توانمندیهای اقتصادی، اجتماعی و فیزیکی مانند خسارات جانی و مالی، تخریب تأسیسات زیربنایی، منابع اقتصادی و زمینه های اشتغال جامعه را فراهم می آورد به عنوان سوانح طبیعی تعریف می شود. از مصادیق بارز آن می توان سیل ، زلزله خشکسالی ، پیشروی آب دریا ، آتشفشان ، لغزش زمین ، طوفان و آفتهای طبیعی را نام برد. با بررسیهای بعمل آمده بیش از چهل نوع سوانح طبیعی در سطح جهان تشخیص داده شد که هر گروه خود به چند زیر مجموعه تقسیم می شود.

هر چند حوادث و رویدادهای متعدد طبیعی در طول حیات بشر در جوامع مختلف منجر به بروز خسارات جانی ، مالی فراوانی شده و کماکان بسته به سطح توسعه نیافتگی کشورها و جوامع بشری ، خساراتی وارد می شود ، اما در جوامع پیشرفته با استفاده از فناوری ، توان علمی و فنی و سازماندهی توانسته اند به مقابله با این سوانح برخواسته و میزان خسارات ناشی از وقوع حوادث را به حداقل کاهش دهند .

کشور ما در عین گستردگی دارای تنوع اقلیمی و شرایط متنوع آب و هوایی است و زمینه وقوع بسیاری از سوانح شناخته شده در آن فراهم است . لذا با توجه به وجود شرایط طبیعی مساعد جهت بروز انواع سوانح در کشور ، وظیفه شناخت ، پیشگیری و راههای مقابله با سوانح اهمیت و اولویت خاصی پیدا می کند . روند تصاعدی خسارات وارده ناشی از وقوع سوانح در کشور در طی سالهای اخیر از یکسو و اعلام دهه 2000-1900 میلادی به عنوان دهه بین المللی کاهش اثرهای سوانح طبیعی (IDNDR) از طرف سازمان ملل متحد (1990-1999) و همچنین راهبرد بین المللی برای کاهش سوانح (UNISDR) در سال 1999 لزوم پاسخ جدی و سریع را در این رابطه ضروری می نماید .

لازمه هر گونه برنامه ریزی برای مقابله با سوانح طبیعی و به حداقل رساندن خسارت آنها ، شناخت ماهیت ، چگونگی وقوع ، دامنه و عمق رویداد در نواحی مختلف است . مجموعه های فوق را که هر یک چندین زیر مجموعه ممکن است داشته باشند ، می توان در هشت گروه کلی به شرح زیر جای داد :

  1. سیل
  2. زمین لزره و مخاطرات ناشی از آن
  3. زمین لغزش
  4. کویرزایی
  5. آلودگی محیط
  6. آفات و بیماری های نباتی
  7. خشکسالی
  8. طوفان و سوانح اتمسفری

با توجه به ارزیابی های بعمل آمده در ایران حداقل وقوع سی و دو نوع سوانح طبیعی به شرح جدول زیر سابقه دارد :

                                    مخاطرات طبیعی که در ایران سابقه رخداد دارند

     

     

    1-سیل

    17- طوفان

    2-زلزله

    18-آلودگی آب و هوا و محیط زیست

    3-سونامی

    19-آفات و بیماریهای نباتی

    4-نوسانات زمین

    20-خشکسالی

    5- روانه های گلی

    21-خودسوزی جنگلها

    6-زمین لغزشها

    22- صاعقه

    7- ریزشهای سطحی

    23-خطرات ژئوترمال

    8-فرسایش خاک

    24-ریزشهای حوضه های آهکی

    9-سنگ ریزشها

    25-نشستهای زمین در نواحی استخراج مواد معدنی

    10-نفوذ و پیشروی آب دریا

    26- ریزشهای زیردریایی

    11-رسوب زایی

    27- لغزشهای زیردریایی

    12-دگر شکلی سواحل

    28-باتلاق زایی

    13-مرداب زایی

    29-آتشفشان

    14-کویرزایی

    30-خودسوزی میدانهای زغالی

    15-انجماد و سرمازدگی

    31-ریزگردها

    16-بهمن

    32-توفندها و پیچندها

    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۰۰ ، ۱۱:۴۸
    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    ۰۸ دی ۹۹ ، ۰۹:۳۸

    گاهی اوقات بیشترین آسیبها و تهدیدات در فضای سیاسی و یا موارد مرتبط با آن رخ می دهدو حتی سازمانها را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو بسیاری از صاحب نظران معتقد هستند نگاه به امنیت سیاسی به عنوان یکی از مهمترین موضوعات در کنترل بحران نقش اساسی دارد. شاید علت این امر ارتباط این مهم، با ثبات حکومتها و در سطح پایینتر سازمانها باشد. زمانی که تهدیدی در جامعه علیه حکومت و کشور وجود نداشته باشد و یا حداقل در سطحی قابل قبولی مطرح باشد، می توان در مورد امنیت سیاسی صحبت کرد. برای ایجاد امنیت سیاسی لازم است مباحث مطروحه در فضای اجتماعی، سیاسی و امنیتی را مورد توجه قرار داد. در فضای اجتماعی به طور معمول موضوعات در شکل اولیه خود در قالب پدیده نمود می یابند. این پدیده دوران تکوین خود را به صورت مخفی طی می کند، اگر توجهی به حل آن نشود، به مرور زمان تبدیل به یک موضوع شده و فضای اجتماعی را ملتهب ساخته و تبدیل به یک موضوع سیاسی می شود. موضوع سیاسی حداقل سه مرحله را تحت عناوین مسئله، مشکل و معضل، درفرآیند مشخصی طی میکند. اگر در مرحله تبدیل موضوع به مسئله برای آن چاره اندیشی نشود، این مسئله تبدیل به مشکل شده و درمرحله پیچیده تر تبدیل به معضل می شود. حل معضل بسیار سختر از حل مسئله است. معضل آستانه تحمل و یا خط قرمز جامعه است، که با عبور از آن محیطی ناامن برای حکومت ایجاد شده و به اصطلاح فضای امنیتی شکل می گیرد. در این فضا بحثی به نام خطر، حکومت را تهدید می کند که با گسترش آن بحرانهای سیاسی شکل می گیرد. وقتی این حالت حاکم شود امنیت سیاسی حکومت با خطر جدی مواجه شده و احتمال سقوط حکومت فراهم می شود. (اصغر افتخاری : 1386:35)

    برای تقویت امنیت سیاسی، دولت و سیاستمداران حکومتی و حتی مدیران سازمانها باید تلاش جدی خود را برای ایجاد نظم سیاسی به کار گیرند. نظم سیاسی می تواند پایان منازعه سیاسی حداقل در داخل کشور باشد؛ به شرط آنکه بر مبنای اصول و توجه به محورهای اساسی ارزش ها، فرهنگ، تمدن، دین و قانون برنامه ریزی شود. برخی از اندیشمندان معتقدند وقتی دولتی/سازمانی وجود ندارد نظم و قانون هم وجود ندارد پس دولت و سازمانها نقش محوری در ایجاد نظم و قانون که محور اساسی امنیت سیاسی اجتماعی کشورها و در سطح خرد سازمانهاست ، داشته و می توان بر محور آن به صلح و آرامش و در نهایت امنیت رسید. اگر چه رسیدن به این امنیت در نگاه صاحب نظران اندیشه متفاوت است، اما به هر حال همه ی آنها به اهمیت نظم سیاسی واقف بوده و به وجود آن تأکید دارند و مثلاً اندیشمندان لیبرال معتقدند وقتی قراردادی برای تشکیل آن جامعه بسته شد، دوران صلح حاکم خواهد شد. در این وضعیت اگر چه خشونت سیاسی هم وجود داشته باشد، استثناست. چپی ها می گویند نظم سیاسی پایان منازعه نیست، ادامه آن به صورتی پیچیده است. این که مارکس می گوید دولت چیزی جز ابزار سرکوب پرولتاریا نیست یعنی منازعه ادامه دارد. هگل معتقد است حتی اگر نظم سیاسی به وجود آید منازعه باز هم وجود دارد. هابرماس که گفت و گوی تمدنها متأثر از اندیشه های اوست، معتقد است جامعه مدنی ای وجود خارجی دارد که در تنازع وجود داشته باشد و این تنازع به واسطه گفت و گو می تواند به ارزشهای عمومی تبدیل شود و عامل پایان دادن به تنازع است. نیکلاس لومان معتقد است جوهر سیاست منازعه است و تنازعات بشری نه تنها تقلیل نمی یابد بلکه در حال تکثیر است. هانتینگتون هم به تداوم تنازع اعتقاد دارد و بر خلاف فوکویاما می گوید باید سودای جهان یکپارچه را که کانت می گوید فراموش کرد. لیبرال دموکراتها هم فراموش کنند که می توانند جهان را تصرف کنند، در جهان حوزه های تمدنی تنازع وجود دارد و به صلح نمی انجامد. هانتینگتون از تنازع تمدنی در عرصه بین المللی و لومان در حوزه قلمرو دولت بحث می کنند اینکه دولت ـ ملت می شکند و جامعه انسانی کثرت پیدا می کند و سبب بیگانگی قلمرو بشری می شود به گونه ای که دیگر توان برقراری گفت و گوی تمدنها نخواهد بود. به هر حال در ذیل دولتها و حتی عرصه بین الملل کثرت مداومی وجود دارد که حد وسط تنازع است . این امر باعث شد تا بسیاری از اندیشمندان معتقد شوند جهان به اوج آشوب رسیده است.

    همه مواردی که در مورد موضع سیاسی طرح شد در مورد سایر موضوعات غیرسیاسی که سازمانها با آن روبرو هستند مصداق دارد. در واقع تمامی سازمانها با هر سه موضوع تکوین، ظهور و گسترش موارد مبتلا به در سازمانها با آن روبرو هستند که این مهم را می توان همانند درختی تشبیه نمود که ریشه آن همان دوران تکوین و شکل گیری را طی می کند ک به طور معمول پنهان است و دیده نمی شود . این مرحله در ادامه می تواند به صورت ساقه درخت که همان مرحله ظهور است نمود پیدا کند و در مرحله پایانی در قالب شاخ و برگ گسترش یابد که در این مرحله کنترل آن سخت و دشوار خواهد بود .

    نمدار سندرز

    منبع: راهبردهای سازمانی و مدیریت بحران، مصطفی ساوه درودی

    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۹ ، ۱۱:۵۹

    بحرانها را می توان در سه شاخص عمق، نفوذ و گسترش مورد توجه قرار داد. اگر یکی از این موارد در مورد یک رویداد وجود نداشته باشد، اطلاق نام بحران بر آن صحیح نیست. یکی از تعاریف عامیانه در مورد بحران آن است که بحران همانند چوبی است که اگر توان شکستن آن برای فرد/سازمان/کشور وجود نداشته باشد و برای آن نیاز به کمک دیگری/خارجی باشد بحران ایجاد شده است. به طور مثال در مورد گسترش یک حادثه اگر تمام سازمان یا کشور درگیر آن شود، بحران ایجاد شده  است، اما اگر این موضوع فقط به بخشی از سازمان و یا کشور مربوط باشد نام بحران بر آن نمی توان گذاشت.

    مدیریت بحران ارتباط وثیقی با تصمیم گیری دارد بنابراین با توجه به نوع بحرانی که پیش روی افراد قرار دارد، اتخاذ راهکارهای مناسب حل بحران می تواند چاره ساز و برطرف کننده مشکلات و حوادث مترتب بر آن باشد. به همین جهت اصولن در حل بحران ابتدا باید مشخصه های بارز آن را یعنی سه عنصر «تهدید یا فرصت»، «کوتاهی زمان» و «میزان فشار روحی» (غافلگیری ـ آگاهی) را مدنظر قرار داد.

    به طور مثال زمانی تهدید قابل لمس و درک است که ارزشها، هنجارها و اهداف، مورد هجمه قرار گیرند. اما اگر در لمس آن ایستایی ایجاد گردد، فرصت از دست خواهد رفت؛ به گونه ای که پیامد آن گسترش بحران از نوع شدید است و در سطح کلان و شکل امنیتی آن براندازی نظام حاکم را رقم خواهد زد؛ بنابراین مدیریت بحران اصلی ترین و اساسی ترین اقدامی است که به شکل ویژه ای باید به مرحله اجرا درآید.

    با توجه به در نظر داشتن سه حوزه مورد بحث، یکی از مهمترین عوامل اثرگذار در شناخت و کنترل بحران مربوط به ارزیابی شدت بحران است. هرمان کانت (Herman Kant) برای تشریح بحران با برشمردن سه مؤلفه تهدید (Threat)، زمان (Time) و غافلگیری (Surperise) در قالب مکعب بحران به تشریح هشت حالت آن پرداخته است(کاظمی ، 1370:23). برای درک بهتر موارد مطرح شده در مکعب مذکور مک کارتی (MacKarty) اصولی را مطرح نموده که با توجه به سه مؤلفه ی مورد بحث قابل ارزیابی و شاخص گذاری برای رسیدن به سایر اقدامات مورد نیاز در زمان بحران است این اصول عبارتند از : (مک کارتی ، 1381:170)

    اصل یکم : محدود کردن هدفها توسط مقامات مسئول .

    اصل دوم : تحدید ابزار برای دستیابی به اهداف مورد نظر و در نتیجه ممانعت از تشدید نزاع و درگیری.

    اصل سوم : ضرورت بهره گیری از اطلاعات .

    اصل چهارم : برنامه ریزی برای شرایط اضطراری .

    اصل پنجم : ارتباطات مناسب ، برای اداره مدیریت بحران .

    اصل ششم : نیاز به مشروعیت لازم برای پاسخ به بحران .

    برای تشخیص اینکه موضوعی بحران است یا خیر باید سه مؤلفه ای را که کانت به آن اشاره نموده است، در قالب اصول مک کارتی مورد سنجش قرار داد. از این سه مؤلفه حتی اگر عنصر غافلگیری یا عدم آگاهی وجود نداشته باشد، اما دو عامل دیگر همچنان به قوت خود باقی باشند، رویداد پیش آمده همچنان به عنوان بحران مدنظر قرار می گیرد، اما اگر یکی از دو عنصر دیگر (تهدید ارزشها، فوریت در تصمیم) وجود نداشته باشد، با وجود رعایت اصول مورد نظر کارتی امکان اطلاق بحران بر آن رویداد وجود ندارد. مکعب بحران دارای یک مزیت و یک اشکال عمده به شرح زیر است :

    • مزیت مکعب بحران در آن است که به ارائه الگوی علمی برای بررسی و طبقه بندی بحرانهای مختلف می پردازد و تا حدودی راه را نشان داده و  فهم بحرانها را ساده تر می کند و کار «شبیه سازی» را تسهیل می کند.
    • اشکالی که بر آن وارد آمده، این است که اشخاص و دستگاهها را با چهارچوبهای مصنوعی خود در ادراک بحرانها و تصمیم گیریها با مشکل مواجه می کند. به عبارت دیگر این فکر را تقویت می کند که برای هر بحرانی می توان از چنین الگویی استفاده کرد.
    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۱۲:۴۱

    واژه تاب آوری در اوایل قرن 17 میلادی از فعل لاتین «Resilire» به معنای جهش و به حال خود بازگشتن ، وارد زبان انگلیسی شد . در سال 1973 ، هولینگ (Holling) واژه «تاب آوری» را به طور مشخص ، وارد ادبیات تخصصی بوم شناسی (اکولوژی) نمود . بنابر نظر هولینگ ، تاب آوری به عنوان راهی برای درک فشارهای دینامیکی و غیرخطی جذب شده در زیست بوم و به صورت مقدار اختلالی که زیست بوم می تواند بدون ایجاد تغییرات عمده و اساسی در ساختار خود جذب کرده و پایدار باقی بماند ، تعریف شده است . در طی زمان ، تغییرات زیادی در مفهوم واژه تاب آوری ایجاد شده است . اگر چه تفسیرهای موجود برای این واژه ، پیچیده و متنوع هستند، اما آنچه مسلم است ، ارتباط نزدیک میان مفاهیم تهدیدات، مخاطرات، آسیب پذیری و تاب آوری وجود دارد . در این راستا در نظر گرفتن تاب آوری به عنوان توانایی سازمان دهی به پیامدهای ناشی از وقوع تهدیدات و همچنین، توانایی جذب تنش ها و پایداری در برابر آن، در عین حفظ کارآیی اصلی، مورد توجه ویژه است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که مشخصه بازگشتن به موقعیت و شرایط پیش از وقوع تهدید، همچنین بهبودبخشی به وضعیت آن در راستای توسعه هر چه بیشتر را در سیستم ها، تاب آوری می نامند (Amaratunga and Haigh, 2011).

    از طرفی تاب آوری را توانایی سیستم های شهری برای پاسخگویی به تنش ناشی از تهدیدات و سوانح و بازتوانی سریع پس از آن تعریف کرده اند. این توانایی و ظرفیت، شرایط ذاتی سیستم را شامل شده و جذب اثرات تهدید و کنار آمدن با واقعه را تسهیل می سازد. به طور کلی فرآیندهای تطبیقی پس از وقوع تهدید و توانایی سیستم برای سازمان دهی مجدد، تغییر، آموختن از تجارب و نحوه پاسخ گویی به تهدیدات، نشانه هایی از تاب آوری سیستم در برابر تهدید قلمداد می شوند (Cutter .2008).

    با توجه به تعریفی که کالیگ(Kulig)، پتن (Paton) و واکرز (Walkers) ارائه داده اند، تاب آوری فرآیندی پویا و در حال رشد توصیف شده است که نه تنها به ظرفیت و توانایی جامعه در مقابله با فجایع ناشی از بروز تهدید و سوانح وابسته بوده، بلکه توانایی عملکرد و کارایی سیستم در سطحی بالاتر از قبل را با توجه به تجارب کسب شده، توضیح می دهد. بنابراین، تاب آوری در این تعریف، ظرفیتی از یک سیستم است که پتانسیل تطبیق با تهدید را به منظور دستیابی و یا حفظ سطح قابل قبولی از عملکرد و ساختار ایجاد می نماید. باید توجه داشت که ظرفیت و توانایی تطبیق، مهمترین شاخص سیستم های تاب آور محسوب گردیده و بازتوانی و احیا، ظرفیت تحمل و جذب فشار، سرعت بازگشت به شرایط عادی، تثبیت و ارتقای موقعیت سیستم و عملکرد آن در رده های بعدی قرار می گیرند .

    از جانب دیگر ، مفهوم تاب آوری در شهرها با در نظر گرفتن شهرها به عنوان سیستمهای پیچیده ، با اجزای به هم وابسته، تعریف می شود. ساختارهای معماری، جمعیت، تمرکز، مراکز تجمع و سیستمهای زیرساختی ، اگر چه اجزای تشکیل دهنده شهرها هستند، اما آسیب پذیری شهرها را در برابر تهدیدات افزایش می دهند (Gosdchalk,2003). در این راستا، تقلیل میزان آسیب پذیری و بالا بردن سطح انعطاف پذیری محیط کالبدی شهرها در برابر تنش های ناشی از بروز تهدید و نیز به حداقل رساندن زمان بازتوانی، همچنین ارتقا و بهبود بخشی سطح زندگی افراد و به طور کلی، تاب آور ساختن شهرها در برابر تهدید، از جمله مهمترین عواملی است که می بایست در شهرها مورد توجه قرار گیرد .

    افزون بر این، تاب آوری در برابر بحران های وارده، دارای دو کیفیت اصلی معرفی شده است. اول، کیفیت ذاتی که شامل عملکردها در شرایط عادی و زمان غیر از بحران می شود و دوم، تطبیق پذیری در زمان بحران و انعطاف پذیری در هنگام پاسخگویی به تهدید، که می تواند در سیستمهای کالبدی شهرها مانند زیرساخت ها و سیستمهای اجتماعی و یا اقتصادی مانند مؤسسات و سازمانها مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، به کارگیری این دو کیفیت اصلی می تواند از عوامل افزایش تاب آوری آنها در برابر تهدید گردد (Cutter,2008). افزایش انطباق پذیری شهرها در برابر تهدید، با انعطاف پذیری سه مؤلفه اصلی شهر شامل، فرم کالبدی (اجزای کالبدی شهر)عملکرد شهر و جریانها (حرکت انسان، اطلاعات، حمل و نقل و خدمات) و زیرساختها، نقش به سزایی در افزایش تاب آوری شهرها ایفامی کند (Arefi,2001) .

    در مطالعاتی که توسط آلن و بریانت (2010) ، برک (Berke) و کامپانلا (Campanella) (2006) ، کاتر (Cutter) (2008) و تیلیو (Tilio) (2011) انجام شده است نیز به نقش تعیین کننده کاربرهای شهری در تقلیل پیامدها و اثرات سوء تهدید و همچنین تاب آور ساختن شهر در برابر خطرات ناشی از تهدیدات اشاره شده است. باید توجه داشت که تعیین کاربرهای همسان در کنار هم، به گونه ای که در زمان بروز تهدیدات مشکل زا نباشند و همچنین مشخص کردن فضاهای باز چند عملکردی در درون بافت متراکم محلات مسکونی در شهرها نیز باعث افزایش تاب آوری شهری در برابر تهدید می گردد.

    دریک جمع بندی می توان گفت باکنار هم قراردادن عناصر شاخص موجود در مفاهیم پدافند غیرعامل و همچنین مفهوم تاب آوری سیسمتها بادر نظر گرفتن تهدید به عنوان عامل تنش زا می توان ارتباط موجود میان مفهوم تاب آوری وپدافند غیرعامل را چنین بیان کرد : «اگر رویکرد پدافند غیرعامل به نحوی باشد که یک دارایی در شرایط بروز تهدید، ظرفیت تحمل تنشهای وارده را داشته و ایمنی و امنیت را برای آن فراهم آورد و همچنین ظرفیت سامان دهی اجزای خود را به نحوی که عملکرد آنها را در شرایط بحرانی حفظ کند، داشته باشد، دارایی در برابر تهدید تاب آور است».

    مقولات مرتبط با تاب آوری دارایی ها با مفاهیم تاب آوری در حوزه های دیگر مانند ابعاد اجتماعی ، نهادی و ... وابسته است . از این رو در پستهای دیگر به تبیین مفاهیم ، ابعاد و مؤلفه های تاب آوری پرداخته خواهد شد. با توجه به نوپا بودن مفهوم تاب آوری، بررسی و تحلیل تاب آوری و تطبیق و ارتباط آن با پدافند غیرعامل و معرفی شاخصها و مدل سنجش آن میتواند موضوعات تحقیقی جذابی باشد.

    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۸
    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۸

    یکی از زیربناهای تئوریک مناسب برای بررسی شبکه زیرساختها و وابستگی و تعاملات و رفتارهای آنها ، نظریه پیچیدگی است که در آن ، رفتارهای سامانه های انطباقی پیچیده مورد مطالعه قرار می گیرد . زیرساختها به طور معمول متشکل از اجزای ساده بسیار زیاد و دارای شبکه وابستگی های بسیار پیچیده هستند . براساس اثر پروانه ای که در مباحث نظریه آشوب و پیچیدگی مورد اشاره قرار می گیرد ، یک تغییر بسیار کوچک در شرایط اولیه یک سیستم پویا ، می تواند علت نتایج بسیار بزرگ مطلوب یا نامطلوب را رقم بزنند که آنها را نقاط اهرمی می نامیم . به دلیل ماهیت پیچیده روابط شبکه ای زیرساختها که آنها را موضوعات خوبی برای بررسی در قالب نظریه پیچیدگی قرار می دهد ، امکان شناخت دقیق و روشن همه این نقاط و همه تأثیرات بالقوه ممکن است وجود نداشته باشد . در چنین حالتی ، بررسی پدیده ها و روابط در چهارچوب دسته ای از دوره های زمانی بزرگ و یا گسترده کردن محدوده مکانی مشاهدات و استفاده از تجربیات به دست آمده در نقاط دیگر جهان ، می تواند ما را در شناسایی نقاط اهرمی زیرساختها یاری کند . در واقع ، شبکه زیرساختی کشور ، سیستمی از سامانه هاست که به دلیل پیچیدگی بسیار زیاد ، پیش بینی رفتار آن دشوار است .

    در پستهای بعدی در خصوص مدلسازی این ارتباطات اشاره خواهیم کرد.

    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۱:۳۷

     زیرساختها و بویژه زیرساختهای حیاتی دارای پیچیدگی های بسیاری هستند.از جمله ی این پیچیدگی ها که بر وابستگی متقابل آنها نیز موثر است، شبکه ای بودن آنهاست.شبکه ای از اجزا که در کنار هم باید به صورت بی وقفه سرویس دهی نمایند.در این شبکه ها وجود حلقه های بازخورد مختلف برای کنترل سیستم و عدم قطعیت ورودی و خروجیها در زمانهای مختلف و در حوزه های جغرافیایی متفاوت، اختلال و شکست، با گستره ی وسیعی از الگو هایی که پیش بینی آنها غیر معمول و پیچیده هستند، ایجاد می شود.دسته بندی کلی در خصوص این شکستها و اختلال ها به صورت زیر می باشد:

    • شکستهای آبشاری : شکست آبشاری زمانی روی می دهد که اختلال در یکی از زیرساختها منجر به خرابی یکی از اجزای زیر بنایی دیگر شود ، امری که اختلال در  زیرساخت دوم را هم در پی خواهد داشت . به عنوان مثال یک قطعی در شبکه توزیع گاز طبیعی (مثل زلزله ، طوفان ، سیل و غیره) و یا خرابکاری تعمدی ، می تواند منجر به خرابی (قطعی) یک واحد تولیدی نیروگاه برق شود که در مسیر خدماتی این سیستم گازی قرار دارد . این واقعه به نوبه خود می تواند به کسری تولید برق در آن منطقه بیانجامد ، امری که می تواند موجب قطعی برق شود (به این نوع قطعی آبشاری از زیرساخت گاز طبیعی به زیرساخت برقی می گویند) . ادامه این حادثه قطعی برق می تواند به نوبه خود به خرابی و قطعی در سایر امور زیربنایی بیانجامد.منظور از شکستهای آبشاری در شبکه زیرساخت ها ، اختلال در عملکرد سایر زیرساختها ، در نتیجه آسیب ، خرابی یا اختلال در عملکرد یک زیرساخت است . دامنه این آسیب می تواند در لایه های مختلف زیرساختی منتشر شده و در بخش های مختلف ، موجب توقف یا اختلال در عملکرد شود . آنچه در یک زیرساخت اتفاق می افتد ، می تواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم ، زیرساختهای دیگر را و مناطق جغرافیایی وسیع را تحت تأثیر قرار داده و امواجی را در سراسر اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی منتشر کند . به عنوان مثال ، خاموشی گسترده در کالیفرنیا ، منجر به ایجاد و انتشار اختلالهایی در زیرساختها شد ، حمل و نقل ، خدمات دولتی ، ارتباطات و مخابرات ، بهداشت و درمان ، تأمین غذا ، خدمات مالی ، خدمات اضطراری ، امور بازرگانی و کسب و کار ، تأسیسات آب ، فاضلاب ، نفت و نیروگاههای هسته ای و ساختمان از اختلال در تأمین برق تأثیر پذیرفتند. اگر بخواهیم روابط و وابستگی های بین زیرساختها را به طور همه جانبه نشان دهیم ، به مجموعه روابطی خواهیم رسید که الزاماً جریان یک سویه نخواهد داشت ، به عبارت دیگر روابط علت و معلولی موجود بین کارکرد یا اختلال زیرساختهای مختلف ، نه یک جریان یک طرفه که مجموعه پیچیده ای از روابط همه جانبه و رفت و برگشتی است که در بعضی موارد ، یک اختلال معلول ، بر علت خود اثر تشدید کننده دارد . مدل سازی پیچیدگی روابط بین زیرساخت ها با استفاده از یک چارچوب پویا ، می تواند این پیچیدگی ها را بهتر به تصویر بکشد . 
    • خرابی فزاینده : زمانی روی می دهد که خرابی موجود در یکی از زیرساختها ، اختلال مستقلی را در یکی دیگر از زیرساختها تشدید کند . این موضوع معمولن به شکل افزایش شدت خرابی یا طولانی تر شدن زمان ترمیم  و بازسازی ظهور پیدا می کند . به عنوان مثال ، یک قطعی در شبکه مخابراتی ، می تواند به علت قطعی یا اختلال در شبکه حمل و نقل جاده ای و در نتیجه تأخیر در رسیدن گروه تعمیرات و ابزار جایگزین تشدید شود .
    • شکست به علت مشترک : این نوع خرابی زمانی روی می دهد که یک یا چند شبکه زیربنایی به طور همزمان قطع شوند . در این حالت ، یک علت مشترک موجب از کار افتادن همه این شبکه ها می شود . قرار گرفتن در یک فضای فیزیکی (وابستگی جغرافیایی) یا گستردگی علت ریشه ای (مثل بلایای طبیعی همچون زلزله یا سیل یا فجایع ساخته دست بشر مانند عملیات تروریستی) می تواند شبکه های زیرساختی مختلفی را به طور هم زمان تحت تأثیر قرار دهد . به عنوان مثال خطوط مخابرات (سیم یا فیبر نوری) و یا خطوط انتقال برق معمولاً از حریم خطوط ریلی استفاده می کنند ، امری که یک وابستگی متقابل جغرافیایی را بین زیربناهای حمل و نقل ، مخابرات و برق ایجاد می کند ، بنابراین یک حادثه مثل خروج قطار از ریل می تواند خطوط ارتباطی و برقی را که در این کریدورها قرار دارند نیز تخریب کرده و منجر به اختلال در خدمات این زیرساختها شود .
    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۹ ، ۱۲:۱۲
    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    ۰۴ تیر ۹۸ ، ۱۵:۰۸

    زیرساخت ها را می توان بر اساس کارکرد و حوزه خدمات رسانی شان طبقه بندی کرد.اما اصلی ترین طبقه بندی بر اساس ماهیت خروجی آنها صورت می گیرد و بنابراین به دو دسته عمده تقسیم می شوند:

    1. زیرساخت هایی که تولید محصول می کنند مانند پالایشگاه و نیروگاه و ...
    2. زیرساخت هایی که خروجی آنها یک خدمت رسانی است مانند راه، فرودگاه و پل..
    زیرساخت های تولید کننده محصول خود به دو دسته مهم تقسیم می شوند:
    • زیرساخت های دارای بافر که در آنها امکان نگهداری و انبارش محصول وجود دارد یا تا حدی امکان پذیر است مانند شبکه ی گازرسانی
    • زیر ساخت های بدون بافر که در آنها امکان نگهداشت و انبارش محصول وجود ندارد مانند شبکه برق رسانی
    حساسیت زیرساخت های تولید محصول بدون بافر در مقابل اختلال و توقف در فعالیت از بقیه زیرساخت ها بیشتر می باشد.
     
    اجزای اصلی زیرساخت های حیاتی عبارتند از:
    • ارتباطات
    • سامانه های برقرسانی
    • سیستم های سوخت رسانی و ذخیره سازی آنها
    • راه و ترابری
    • سیستم های بانکداری و مالی
    • خدمات پزشکی، پلیس، آتش نشانی و امداد و نجات
    • تندیس های ملی و میراث بشری
    • سدها
    • منابع بازرگانی حیاتی
    ۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۱۴:۳۱